Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «ایرنا»
2024-04-27@09:34:28 GMT

مادرانه‌ای بی‌رحمانه لابلای آهن قراضه

تاریخ انتشار: ۲۱ بهمن ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۷۰۶۹۳۱۶

بمانی که به اتهام قتل همسرش یک دهه‌ است در زندان به سر می‌برد، برای یافتن محل پسرش پارسا که در زندان به دنیا آورده، به طور موقت از زندان آزاد می‌شود و اکنون به دنبال برادر شوهرش، اِبی می‌گردد چرا که او تنها امیدش برای پیدا کردن پسرش است. ابی هم پسر را به خانواده‌ای واگذار کرده و زندگی بمانی در انبار آهن قراضه‌ها دچار تغییراتی می‌شود.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

شهر خاموش دومین ساخته احمد بهرامی پس از فیلم دشت خاموش است که در هشتمین روز جشنواره در سینمای رسانه‌ها به صورت ویژه روی پرده رفت. این فیلم که آذرماه امسال جایزه بهترین کارگردانی را از جشنواره شب‌های سیاه تالین که در استونی برگزار می‌شود، دریافت کرد در ادامه دشت خاموش نگاه خود را متوجه حاشیه شهر و مردمان فراموش شده این قسمت از شهر ساخته است. شیوه سیاه و سفید فیلمبرداری فیلم از نکات قابل تامل آن به شمار می‌رود که با توجه به فضای تیره و تلخ داستان بهترین تمهید برای تزریق هر چه بیشتر این تلخی به مخاطب به شمار می‌رفت. همچنین سکانس پلان‌های قابل توجهی در این فیلم وجود دارد که در کنار روایت‌های مینیمال، اثر را به وضعیتی درآورده که خشونت‌های اخلاقی، رفتاری و اجتماعی هر چه بیشتر خود را نشان دهد و بیننده با این فضا لحظه به لحظه درگیرتر شود.

قصه هم خط ساده‌ای دارد زنی که به امید یافتن فرزندش از زندان آزاد شده تا جویای حال و زندگی او شود و به آرامش برسد در وضعیت بغرنجی قرار می‌گیرد که در انتها مجبور می‌شود با نومیدی کامل آرامش را در مرگ و در له شدن میان دستگاه پرس آهن قراضه جست و جو کند. ساختار ابزورد شهر خاموش که هم در فیلمنامه و هم در فیلم وجود دارد. نومیدی مطلق نسبت به بهبود وضعیت زنی است که حاضر است برای دیدن پسرش دست به هر کاری بزند اما پاکدامنی خود را حفظ کند و برای این پاکدامنی به شیوه بی‌رحمانه‌ای آدم بکشد و مقتولان را پرس کند و شیوه روایت این سئوال را به ذهن متبادر می‌سازد که آیا به هر وسیله‌ای جایز است به هدف رسید؟ یا هدف مقدّس، وسیله‌اش نیز باید مقدّس باشد؟ آیا قداست هدف، موجب قداست وسیله می‌شود، هر چند گناه باشد یا خیر؟

در بحث مورد نظر دو دیدگاه ارائه شده است: دیدگاه اول معتقد است هدف، وسیله را توجیه می‌کند؛ یعنی به هر وسیله‌ای حتی نامشروع و گناه و غیرانسانی می‌توان به هدف مقدّس رسید که در این صورت، قداستِ و حُسن هدف، موجبِ قداست و حُسن وسیله می‌شود. وقتی گناه برای هدف مقدّس، وسیله قرار گرفت، گناه نخواهد بود و گناه وقتی است که منظور اصلی باشد! و دیدگاه دوم که منبعث از تعلیمات دینی و اخلاقی است اعتقاد دارد که هدف، وسیله را توجیه نمی‌کند؛ یعنی وسیله‌ رسیدن به هدف مقدّس، نباید گناه و غیرانسانی باشد. راه حق باید حق باشد و برای تأمین اهداف عالی و مقدّس باید از ابزار و وسیله‏‌های اخلاقی، انسانی و مشروع استفاده کرد. از راه باطل به سوی حق رفتن درست نیست.

هوشمندی بهرامی در شهر خاموش که ناکجاآبادی بی‌نام و نشان است در این نکته دیده می‌شود که وی هیچ کدام از دو دیدگاه مورد اشاره را نفی یا تایید نمی‌کند و تصمیم‌گیری را برعهده مخاطب خود می‌گذارد مخاطبی که می‌تواند به بمانی حق بدهد یا ندهد با این حال اما فضای ابزورد حاکم بر قصه و ساختار، تلخی موجود را که نتیجه هر دو دیدگاه باشد تقویت می‌کند و بر سرنوشت محتوم بمانی تاکید می‌ورزد. در این باره تعریف معروفی از ابزوردیسم (معناباختگی) به نقل از آلبر کامو در بحث‌های مربوط به این جنبش مکرراً نقل می‌شود و حکایت از آن دارد که معناباختگی وضعیتی حادث شده (و نه ذاتی) در زندگی است: «در کائناتی که ناگهان همه توهّمات و بارقه‌های امید ناپدید شده‌اند، انسان احساس غریبگی می‌کند. وضعیت او به وضعیت فردی تبعید شده می‌مانَد که هیچ علاجی برای دردهایش وجود ندارد، زیرا از خاطراتش درباره موطنی از دست‌ رفته محروم شده‌ است و ایضاً امیدی هم به رسیدن به سرزمینی موعود ندارد. این جدایی بین انسان و زندگیِ او، بین بازیگر و زمان و مکانِ نمایش او، حقیقتاً احساس معناباختگی را به وجود می‌آورد.»

بازی‌ها مناسب و دیدنی است به ویژه بازی باران کوثری که بسیار خونسرد در نقش بمانی دست به قتل می‌زند و با آرامشی عجیب بر بستر مقتولی می‌خوابد که پیش از این قصد تعرض به او را داشته است. ریتم فیلم البته کمی کند اما هم راستا با وضعیت نومیدکننده حاکم بر داستان است. علی باقری نیز که به بازیگر دائمی و نشانه فیلم‌های بهرامی و همسرش تبدیل شده و مناسب بازی در چنین نقش‌های خاصی در چنین فیلم‌های خاصی است، حال باید منتظر بمانیم و ببینیم بهرامی تریلوژی خود را با کدام خاموشی دیگر به پایان می‌رساند.

فرهنگ سینما و تئاتر ۰ نفر برچسب‌ها باران کوثری جشنواره فیلم فجر چهل و یکمین جشنواره فیلم فجر فیلم پروندهٔ خبری پرده چهل و یکمِ فیلم فجر

منبع: ایرنا

کلیدواژه: باران کوثری جشنواره فیلم فجر چهل و یکمین جشنواره فیلم فجر فیلم باران کوثری جشنواره فیلم فجر چهل و یکمین جشنواره فیلم فجر فیلم

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.irna.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایرنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۷۰۶۹۳۱۶ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

از درشکه تا اتومبیل؛ یک قرن فرهنگسازیِ ناتمام

جابه‌جایی همواره یکی از دغدغه‌های مهم از زمان انسان‌های نخستین که کمتر سبک زندگی یکجانشینی داشتند تا انسان امروزی که پویایی، جزء جدایی‌ناپذیر زندگی‌اش محسوب می‌شود، بوده است. نیازی که پاسخ به آن در ابتدا به مدد حیوانات و بعدتر به واسطه پیشرفت تکنولوژی میسر شد، هرچند این بخش هم با چالش‌های خاص خود از بروز هرج‌ومرج تا گاهی اوقات نبود فرهنگِ کافی روبرو بود. 

به گزارش ایسنا، سرعتِ محدود انسان برای جابه‌جایی باعث شد تا به حیوانات به چشم وسیله‌ای برای حمل‌ونقل نگاه کند که هرچند سرعت و توان بیشتری از خودش داشتند، اما بازهم تغییر چشمگیری در مدت زمان رسیدن به نقطه دلخواه ایجاد نمی‌کردند. در این شرایط بود که فکر ساخت وسایلی مانند ماشین‌دودی، طیاره، قطار و... به ذهنش رسید تا سختی‌ها را بر خود آسان کند. با این وجود وسیله‌ای که بیش از هر چیزی طی حدود ۱۳۰ سال گذشته توانسته پاسخگوی نیاز انسان به جابه‌جایی باشد، خودروها هستند که در این گزارش به آنها می‌پردازیم. 

تا پیش از تولد خودروها، استفاده از کالسکه‌ و درشکه برای رفت‌وآمد در میان مردم رواج داشت؛ چنانچه ناصرالدین شاه پس از بازگشت از سفر فرنگ در سال‌های آخر عمرش دستور تاسیس شرکت درشکه‌رانی برای گسترش حمل‌ونقل در دارالخلافه طهران را داد که به دنبال آن حدود ٣٠ درشکه وارد شهر شد. بر همین اساس لازم شد برای حفظ نظم، قوانینی برای تردد وضع شود. از جمله اینکه درشکه‌ها و کالسکه‌ها برای ورود به برخی نقاط شهر از جمله محوطه کاخ گلستان نیاز به مجوزی شبیه طرح ترافیک امروزی داشتند.

مسیر رفت‌وآمد کالسکه‌ها؛ عکس از آنتوان سوریوگین

نخستین اتومبیل در دوران سلطنت مظفرالدین شاه قاجار وارد ایران شد. از آنجایی که استفاده از آن در ابتدا تنها مخصوص درباریان و افراد ثروتمند بود؛ بنابراین به دلیل محدود بودن تعداد اتومبیل‌ها، نیازی به وضع قوانین مشخص برای استفاده از آن وجود نداشت. اما مانند هر وسیله دیگری، خودروها هم پیش از آنکه فرهنگ و قوانینی برای استفاده از آنها شکل گیرد، به مرور جای خود را در میان زندگی تمام اقشار جامعه باز کردند.

در واقع باید حدود یک قرن قبل را تصور کنید که فردی از پشت درشکه‌ای که هدایت آن با کشیدنِ افسار اسب یا قاطر امکان‌پذیر بوده، پایین می‌آید و صرفا با یادگیری برخی مفاهیم ابتدایی پشتِ فرمان وسیله‌ای می‌نشیند که دیگر هدایت آن تنها به زور و بازوی خود و اندک شعور حیوانش وابسته نیست و باید همزمان حواسش به گاز، ترمز، دنده، فرمان و... باشد! در این شرایط البته وضعیت برای پیادگان هم بهتر نبود، کسانی که هیچ اطلاعاتی از سرعت و شتاب اتومبیل نداشتند و بعید نبود مثلا بازیگوشی یک کودک هنگام رد شدن از خیابان باعث تصادفی جبران‌ناپذیر شود.

از طرفی افزایش تعداد اتومبیل‌ها در سطح شهرها در شرایطی رخ می‌داد که کوچه‌ها و خیابان‌های خاکی، زیرساخت لازم برای حضور این تعداد خودرو را نداشتند، خبری از خط‌کشی معابر، چراغ راهنمایی و رانندگی و... نبود و نظمیه‌چیان هم آموزشی برای نظارت بر قوانین مرتبط با این ساخته دست بشر ندیده بودند. در این بی‌قانونی هم احتمالا حق با کسی بود که زودتر می‌پیچید، صدای بلندتری برای داد زدن داشت، در محله خودشان رانندگی می‌کرد و بچه‌محل‌ها هوایش را داشتند و... .

با این وجود روند استفاده از اتومبیل کم و بیش به همان سبک اولیه تا زمانی که نخستین قربانی را بگیرد ادامه داشت. اما  ماجرا از چه قرار بود؟ درویش خان که یکی از افراد اثرگذار موسیقی ایرانی و عامل ایجاد تنوع در ساز تار بود، در یکی از شب‌های پاییزی سال ۱۳۰۵ خورشیدی که سوار بر درشکه درحال بازگشت به خانه بود با یک اتومبیل تصادف کرده و بعد از ۵ روز از دنیا رفت و اینگونه بود که خطرات وسیله‌ای که قرار بود کمکی به بشر باشد، بیش از قبل مشخص شد. 

احساس خطر در کنار هرج‌ومرج، بی‌قانونی و شکل نگرفتن فرهنگ استفاده از خودرو سبب شد تا در سال ۱۳۰۵ خورشیدی، داشتن تصدیق یا گواهی‌نامه برای رانندگی اجباری شود و به دنبال آن دو سال بعد، اولین قوانین مربوط به رانندگی تنظیم و اداره نظمیه هم موظف به نظارت بر اجرای قوانین شود. البته اولین آیین‌نامه کامل قوانین راهنمایی و رانندگی سال ۱۳۱۸ تصویب شد که از آن به عنوان مادر قوانین راهنمایی و رانندگی یاد می‌شود.

حالا دیگر تقریبا ۱۰۰ سال است که قوانین راهنمایی و رانندگی در ایران شکل گرفته؛ با این وجود گاهی برای رعایت یک قانون مشخص مانند بستن کمربند ایمنی، بهترین راهکاری که باعث فرهنگسازی می‌شود درنظر گرفتن جریمه است! درواقع اینجاست که قانون برای برطرف کردن هرج‌ومرج به کمک فرهنگ آمده، اما به نظر می‌رسد برای موارد دیگر که وابسته به موضوعات ترافیکی نیستند، مانند بوق نزدن در هر ساعتی از شبانه‌روز در کوچه‌ها و پس‌کوچه‌ها، فحش ندادن هنگام رانندگی، نیفتادن پشت آمبولانس، بوق زدنِ بی‌دلیل در ترافیک‌های طولانی و... هنوز کار زیادی تا رسیدن به نقطه فرهنگی مطلوب داریم!

انتهای پیام

دیگر خبرها

  • رفع ۲۱۲ نقطه حادثه خیز در تهران
  • از درشکه تا اتومبیل؛ یک قرن فرهنگسازیِ ناتمام
  • ویپ؛ وسیله‌ای برای ترک اعتیاد! و یا وسیله‌ای اعتیاد آور + فیلم
  • چرا سفر با قطار؟ ۵ دلیل برای انتخاب این نوع سفر
  • اخراج بی‌رحمانه ابراهیمی از بازی مهم(عکس)